موز

فروغ حداد
foroogh_0571@yahoo.com

6/3/62 من و جمال موز خورديم.آنوقت ها مثل الان خوردن موز كار هر كسي نبود.بيشتر آدم هاي مايه دار دستشان به آن مي رسيد.
درست همان روز بود كه براي اولين بار به مسجد رفته بودم،و همان روز بود كه فهميدم «جوشن كبير»مارك روغن ترمز نيست.
آن زمان تازه داشتم طعم گس بلوغ را مي چشيدم،البته گاهي هم اين طعم رو به شيريني مي رفت.درست مثل همان روز.
جمال آدم زرنگ و قالتاقي بود؛از مسجد آمديم بيرون،هنوز دز دو دلي صحيح و غلط بودن كارم بودم كه با سقلمه هاي جمال به خودم آمدم.
-هان؟!
:موز مي خواهي؟
-چي؟!
:مي گويم موز دوست داري؟
-تا حالا نخوردم،اما از قيافه اش كه بدم نمي آيد.چطور؟
:پس يك لحظه صبر كن.
رفت؛و تا آمدم بفهمم كه چه شده و قضيه از چه قرار است،ديدم دارد از سمت ميوه فروشي بر مي گردد.قد عَلَم كرده ي موز را جلوي چشمم گرفت و گفت بگير بخور.
-توله سگ!تو چه كار كرده اي؟!
:هيچ چيز برايت موز آورده ام.بيا برويم.
-ولي،آخه،تو كه...
:بيا برويم.
كنار جدول خيابان نشستيم كه موز بخوريم.وقتي داشتم پوستش را مي كندم،دست هايم مي لرزيد.باورم نمي شد.يك گاز به سرش زدم و همين كه دندان هايم را رويش گذاشتم،همه چيزم،از جمله موهاي تنم سيخ شد.به رخوت عجيبي دچار شده بودم.
به نظر من هر تجربه اي براي بار اول مي تواند هر لذتي را به دنبال داشته باشد؛پس چشم هايم را بستم و هر چه دوست داشتم تصور كردم،و آرام آرام به خوردن موز مشغول شدم.
خوردن موز،مفت و مجاني،در آن شرايط اجتماع،آن هم در آن موقعيت سني...آخ كه فقط بايد امتحان كرده باشي تا بفهمي من چه مي گويم.
هم زمان با تمام شدن موزم،صداي جمال مرا به خودم آورد.
:اوهووووووووووووووووي!فكر كرده اي چه داري مي خوري؟!اين فقط يك موز است.بيا بيرون بابام جان!
و بعد از آن صداي خنده هاي احمقانه اش بود كه پتك توي سرم ميزد.
با عصبانيت از جايم بلند شدم،پوست موز را توي جيبم چپاندم،و راهي شدم.بد جوري در مزيقه بودم،عرصه برايم تنگ شده بود.كلافه و سر در گم حركت مي كردم كه يك مغازه ي تعويض روغني سر راهم سبز شد.كمي روغن ترمز كش رفتم.از اقبال خوشم،توالت عمومي هم نزديك بود.نمي دانم چقدر طول كشيد،اما وقتي بيرون آمدم،صفي از قيافه هاي عصباني را جلوي خودم ديدم كه بعد از ديدن صورت من يكي يكي،خوشامد و خسته نباشي مي گفتند.
 
یکی از محصولات بی نظیر رسالت سی دی مجموعه سی هزار ایبوک فارسی می باشد که شما را یکعمر از خرید کتاب در هر زمینه ای که تصورش را بکنید بی نیاز خواهد کرد در صورت تمایل نگاهی به لیست کتابها بیندازید

32308< 5


 

 

انتشار داستان‌هاي اين بخش از سايت سخن در ساير رسانه‌ها  بدون كسب اجازه‌ از نويسنده‌ي داستان ممنوع است، مگر به صورت لينك به  اين صفحه براي سايتهاي اينترنتي